زمانی که یک پروژه تعریف میشود، تخصیص یک مدیر پروژه به پروژه الزامی است. مدیر پروژه مطابق استانداردهای مدیریت پروژه وظایف بیشماری را برعهده دارد. بعضا مشاهده شده است که اگر مدیریت کل پروژه را سازمان کارفرما بر عهده بگیرد، زمان و انرژی زیادی را باید برای پروژه و هماهنگیهای مربوط به آن صرف کند، لذا فرصت تمرکز بر سایر پروژههای سازمان، یا سایر امور وظایف سازمانی را از دست خواهد داد و این باعث کاهش کیفیت کار هم در پروژه تعریف شده و هم در سایر امور خواهد شد؛ لذا سازمان در این زمینه متضرر خواهد شد. در صورتی که پروژه اهمیت زیادی برای سازمان نداشته باشد، شاید بتوان این ریسک را پذیرفت، اما در پروژههای بزرگ، علیالخصوص پروژههای باید تعدد بازیگران مختلف، بهتر است سازمانها از فرصت خدمت مشاور MC استفاده نمایند تا ریسک منفی (تهدیدات) پروژه را کاهش دهند و احتمال موفقیت پروژه را افزایش دهند.
همچنین حضور مشاور MC منجر به ایجاد هماهنگی بیشتر مابین پیمانکاران و رفع مشکلات ناشی از تداخلهای کاری آنها٬ و ارائه خدمات پشتیبانی منجر به تسریع عملیات اجرایی و همچنین پوشش دادن نقاط ضعف آنها میگردد. از آنجایی که مشاور MC مستقیماً در طراحی و اجرا شرکت نمیکند، میتواند فارغ از مسایل مستقیم اجرایی به صورت متمرکز به مدیریت، برنامهریزی و کنترل هزینه بپردازد.
نکته حائز اهمیت این است که مشاور MC همچون عضوی از تیم کارفرما است و تمایلات سودجویانه پیمانکاری ندارد و بنابراین تنها هدفش جلب رضایت و حفظ منافع کارفرما و پروژه است.